کد مطلب:152305 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:167

امام حسین، حاج سید حسین خراسانی را از دریا نجات دادند
سید بزرگوار و ثقه ی جلیل، حاج سید عبدالرحیم كهروردی عراقی حشره الله مع اجداده الطاهرین این قضیه را نقل فرمود:

در سفر حج ما سوار كشتی شدیم و بعد از اعمال حج نیز با كشتی به طرف قریه ی كهرود برگشتیم در بین راه هوا طوفانی گشت و كشتی ما تا مدتی، از كار افتاد.

چون سفر ما به طول انجامید، كسان ما از آمدنمان مأیوس شده بودند. آنها خیال می كردند كه ما در دریا گرفتار گشته و از بین رفته ایم.

بالاخره به خاطر طول سفر، ذخیره ی ما به آخر رسید و ما احساس ترس و گرسنگی و


تلف نمودیم تا اینكه فضل خداوند شامل اهل كشتی گردید و ما خود را به ساحل مخا، كه شهری است كه در جزیره ای واقع شده است، رسانیدیم و اهل كشتی برای تجدد ذخیره، از كشتی بیرون آمدند و به شهر مخا رفتند. توقف كشتی در آن مكان نیز سه روز طول كشید!

بالاخره اهل كشتی نزد ناخدا آمدند و شكایت نمودند كه ما مدتی است در دریا مانده ایم و سایر حجاج به خانه های خود رفته اند و خبر مرگ ما را برده اند!

ناخدا قبول كرد و به دستور او از شهر مخا به ساحل آمدیم و بر قایق كوچك سوار شدیم و خود را به كشتی بزرگ رسانیدیم و خدمه ی كشتی ما را سوار می كردند تا آنكه از حجاج چند نفری باقی ماندند كه یكی از آنها سیدی از اهل خراسان و مسمی به حاج حسین بود. او مردی عالم و عابد و بزرگوار بود. با او جمعی از بزرگان و ارحام و اهل خراسان همراه بودند و آن سید به سبب بزرگی و حسن اخلاق، سایر همراهان و اهل كشتی را نسبت به خود رؤوف و مهربان كرده بود!

بعد از اهل كشتی آن جماعت آمدند و بر قایق سوار شدند و به سوی كشتی بزرگ روانه گردیدند.

اتفاقا وقتی آنها مسافت كمی از ساحل جدا شدند، طوفانی شدید وزیدن گرفت و قایق كوچك آنها را آورد و به كشتی بزرگ زد. قایق واژگون شد و اهل آن جمیعا به دریا ریختند! ضجه و ناله ی آنهایی كه در كشتی بزرگ بودند، برآمد؛ بلكه همه ی اهل كشتی به حال حاج سید حسین می گریستند.

ناخدا غریق نجاتهایی داشت. او همه ی آنها را به دریا فرستاد تا مسافران قایق را نجات دهند، ولی آنها هر چه گشتند، چیزی نیافتند، بلكه فقط یك غریقی را كه مرده بود، بیرون آوردند!


اهل كشتی چون این منظره را دیدند، از حیات كسان خود مأیوس گردیدند! طبعا اگر كسی را هم از دریا بیرون می آوردند، چون مرده بود باز باید او را تثقیل می كردند و دوباره در آب می انداختند! بنابراین دست از جستجو كشیدند و كشتی را براه انداختند.

سپس هوا تاریك و صاف شد و كشتی با كمال ملایمت روانه گردید. لكن كسان سید حسین خراسانی و سایر همراهان، از غصه و اندوه مفارقت ایشان، گریان و نالان و سر در گریبان بودند.

بالاخره صبح صادق از افق دریا طالع گردید و فریضه ی صبح را ادا نمودیم و سپس هوا روشن گردید و ناخدا بر عرشه ی كشتی برآمد و شادان و خندان و صلوات گویان، اهل كشتی را بشارت داد كه افرادی از شما غرق شدند؛ لكن در عوض این مصیبت، خداوند منت گذاشته و هوا را موافق نموده است و در یك شب به اندازه هیجده روز راه را پیموده ایم! و اینك ساحل دریا نزدیك است و زمان خروج از كشتی نزدیك شده است!

اهل كشتی از این بشارت خوشحال شدند و اندكی آرمیده تا آنكه آفتاب طلوع نمود.

ناگاه در جلو راه ما، یك كشتی كه در سواحل دریا كار می كرد، ظاهر شد و شخصی از آن كشتی، پارچه ای در بالای نیزه زده بود، و نشانه ی این بود كه با كشتی ما كار دارد!

ناخدای كشتی، قایق كوچكی به دریا انداخت و خود را به آن كشتی رسانید. وقتی ملاحظه كردیم دیدیم كه سید جلیل حاج سید حسین خراسانی از آن كشتی برخاست! و اهل كشتی ما از مشاهده ی او مبهوت شدند و از گریه ی شوق ایشان، صدای ضجه از میان كشتی بلند شد!


از آن مردی كه سید را آورده بود شرح حال او را پرسیدیم؟

او چون عرب بود و قادر به مكالمه با ما نبود، به ناخدا گفت: دیشب در ساحل دریا با همراهان خود، دور هم حلقه انسی داشتیم و آتشی برافروخیتم و ماهی كباب می كردیم.

ناگهان صدایی شنیدیم كه فرمود: «هذا ودیعة الحسین!» یعنی این امانت امام حسین علیه السلام است! و ناگهان این مرد در حلقه ی ما گذاشته شد و دیگر كسی را ندیدم! وقتی لباس او را مشاهده كردیم، فهمیدیم كه او غریق بوده است! و ناگهان این مرد در حلقه ی ما گذاشته شد و دیگر كسی را ندیدیم! وقتی لباس او را مشاهده كردیم، فهمیدیم كه او غریق بوده است. چون او را به حال آوردیم و از حال او پرسیدیم زبانش عربی نبود و همین قدر به ما فهمانید كه اهل این كشتی بوده و دیشب در ساحل مخا غرق شده است!

ما به او گفتیم كه غم مخور! ما آن كشتی را می شناسیم و محل عبورش از اینجا خواهد بود و چون بیاید تو را به آن می رسانیم، تا آنكه روز برآمد و این كشتی نمایان گردید! اگر چه طی این مسافت در ظرف یكشب بعید بود لكن از مشاهده ی علامات و نشانه هایش دانستیم كه همان كشتی است، لهذا او را سوار كردیم و به شما رسانیدیم.

اهل كشتی حاج سید حسین را نزد خود آوردند و او را احسان و انعام نمودند و كشتی به راه خود ادامه داد. سپس اهل كشتی بعد از پایان یافتن گریه ی شوق و مصافحه و معانقه با سید، شرح حالش را پرسیدند؟

سید حسین فرمود: وقتی كشتی واژگون گردید، من شنا بلند بودم و دیدم كه غریق نجاتها به كمك ما آمدند. من شنا می كردم تا خود را روی آب نگه دارم ولی دیدم آنها در محل دیگری جستجو می كنند تا هوا قدری تاریك شد و من هم صدا می زدم كه مرا در اینجا دریابید! ناگاه موج دریا مرا فروبرد و دوباره با زحمت خود را از آب بیرون آوردم. این دفعه هوا تاریك تر شده بود و خود را از كشتی دورتر دیدم.


باز نفس تازه كردم و صدا زدم! ولی دوباره موج مرا فروبرد. تا آنكه در دفعه ی سوم از آب خارج شدم و مشاهده كردم كه هوا تاریك شده است و كسی برای نجات ما نیامد. در این لحظه مأیوس گشتم و خود را به سمت كربلا و حرم عزیز زهرا حضرت سیدالشهداء علیه السلام متوجه كردم و عرض نمودم: یا جدا، یا اباعبدالله! ادركنی! مرا دریاب، زیرا عیال و اطفالم چشم به راه من هستند!

این جمله را گفتم و بار دیگر غرق گشتم و دیگر حالم را نفهمیدم تا آنكه خود را در میان حلقه ی عربها دیدم! [1] .


[1] كرامات الحسينية ج 1، ص 91، به نقل از راحة الروح يا كشتي نجات.